کنترل هیجانات و احساسات
احساسات یکی از مهم ترین اجزای درونی انسان ها بوده و ابزاری هستند که نظام خلقت برای حل مشکلات درون انسان ها قرار داده است. برای همین است که انسان به شرایط مثبت عادت می کند؛ اما ترس ها و دشمنی ها او را وادار می
نویسنده: محمد کاوه
احساسات یکی از مهم ترین اجزای درونی انسان ها بوده و ابزاری هستند که نظام خلقت برای حل مشکلات درون انسان ها قرار داده است. برای همین است که انسان به شرایط مثبت عادت می کند؛ اما ترس ها و دشمنی ها او را وادار می کند تا دست به کارهایی بزند. احساسات اغلب خود را تحمیل می کنند و محدوده بسیار وسیعی نیز دارند. حتی انواع خفیف آن مانند خستگی هم می تواند زجرآور باشد. اما می توان احساساتی مثل: شادی، افتخار و عشق را در خود به وجود آورد. احساسات می توانند حاصل یادگیری شرطی و اجتماعی یا نتیجه افکار و نیروهای خودآگاه باشند (نجفی پور، 1386: 13-9)؛ اما به هر حال واقعیت دارند. حتی دو یا چند احساس ضد و نقیض نیز می توانند در آنِ واحد وجود داشته باشند. احساسات هر فرد ویژه خود اوست و زمانی که احساسات او از طرف دیگران شناخته و پذیرفته می شود، او نیز احساسات خود را بهتر درک می کند. مثلاً وقتی والدین احساسات کودکان خود را می پذیرند، بچه ها نیز یاد می گیرند که احساسات خود را پذیرفته و به آنها احترام بگذارند (فیبر و مزلیش، 1381: 47-45). یکی از مهارت های اجتماعی مهم، همین نحوه ابراز احساسات درونی خویش است. پل ایکمان برای توافق بر سر این موضوع که احساسات و عواطف چه موقع و به چه نحو باید بیان شوند اصطلاح «قواعد ابراز احساسات» را به کار برده و معتقد است فرهنگ های ملل مختلف گاهی اوقات در این رابطه به طرز عجیبی با یکدیگر فرق می کنند. در ابراز احساسات، انسان ها به سه دسته تقسیم می شوند. برخی از افراد در نمایش احساسات خود، خِست به خرج می دهند و آن را به حداقل می رسانند. این شیوع بیشتر در فرهنگ ژاپنی ها به چشم می خورد و به هنگام حضور شخصی عالی رتبه یا یکی از اولیای امور بروز می کند. اما عده ای دیگر احساسات خود را به نوعی مبالغه آمیز ابراز می کنند. دسته سوم نیز کسانی هستند که احساس دیگری را به جای احساس واقعی خود بروز می دهند. این روش هم بیشتر در بعضی از فرهنگ های آسیایی به چشم می خورد که گفتن «نه» را بی ادبی دانسته و برخلاف میل باطنی خود، پاسخ مثبت می دهند (گلمن، 1386: 190). در بررسی های مختلف روشن شده که عوامل کامیابی افراد برجسته، ناشی از احساسات و هیجان های مثبت است که آن را در خود ایجاد می کنند و برعکس، افراد ناموفق کسانی هستند که احساسات و هیجان های منفی را در خود پرورش می دهند (کاظمی، 1385). هیجان های منفی مانند: اضطراب، افسردگی، خشم یا ناکامی برای سلامت روانی و جسمی همانند سم مهلک عمل می کنند و دنیا را تیره و تار می سازند. این گونه هیجان ها می توانند عامل اثرگذار بر روی مشکلات یادگیری باشند و مشکلات ناشی از یادگیری نیز باعث ناسازگاری شده و مانع یادگیری و رشد روانی یا هیجانی شوند. از طرفی، عدم موفقیت یا شکست در دستیابی به اهداف نیز می تواند نتیجه برونی کردن خشم، ناکامی و نمایش آن یا درونی کردن اضطراب و افسردگی باشد (آقایار و شریفی درآمدی، 1386: 58). تحقیقات متعدد نشان می دهد که برخی از نوجوانان برای کنار آمدن با هیجانات ناخوشایند یا برای کاهش احساسات منفی مبادرت به مصرف مواد می کنند و این افراد اغلب مهارت های اجتماعی لازم را برای اجتناب از مصرف مواد ندارند (مددی و نوغانی، 1384: 57). البته در زمینه احساسات مثبت نیز پژوهش های رفتاری و اجتماعی زیادی انجام شده که یکی از نمودهای احساسات مثبت، بالا رفتن سطح کیفیت زندگی است و شامل: شادکامی (آندریو و وایتی Andrew & Withey-1976) احساس خوشبختی (شاین و جانسون Shin & Johnson-1978) و رضایت از زندگی (داینر و لوکاس Diener & Lucas-2000) می باشد که جنبه هایی از سلامت به شمار می روند (زکی، 1386: 416). همچنین تحقیقات رابرتز و استرایر (1996) نشان داده است که هرچه قدر نوجوانان بتوانند بهتر عواطف و احساسات خود را بشناسند، به همان اندازه بهتر می توانند از نظر عاطفی با دیگران هم دردی کنند (لطف آبادی، 1380: 14).
از نظر جنسیتی نیز بیرد و هریس (Bird & Harris-1990) نشان دادند که مردان بیشتر از زنان پرخاشگر بوده و گرایش به بروز احساسات خود با استفاده از دشنام دادن دارند. در حالی که زنان بیشتر مایل هستند احساسات خود را درونی کنند (شکری و همکاران، 1386: 287).
کنترل احساسات و هیجانات را می توان با انجام کارهایی مثل: تنفس آرام و عمیق و کنترل آن، ارتباط با افراد دل سوز و مجرب، ثبت هیجانات در یک دفترچه یادداشت، انجام فعالیت های مورد علاقه و فکر نکردن به موضوعی که باعث هیجان شده است، انجام داد (مهربانی، 1384: 120 و 119). محیط نیز قادر است احساسات و رفتارها را عوض کند. بعضی موقعیت ها آدم را خوشحال و بعضی از موقعیت ها انسان را ناراحت می کند. پس می توان محیط را تغییر داد و به موقعیت های خوشحال کننده دست یافت. همچنین کسب مهارت کنترل استرس، راه بسیار خوبی برای مقابله با بسیاری از احساسات است (نجفی پور، 1386: 120-115).
منبع :کاوه، محمد، (1391)، آسیب شناسی بیماری های اجتماعی (جلد اول)، تهران: نشر جامعه شناسان، چاپ اول 1391.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}